آوا جانآوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

ني ني زيباي ما

هفته 36

ديروز ني ني رفته تو هفته سي و ششم در این هفته ني ني  32 سانتی متر طول و 2500 گرم وزن دارد . چین و چروک‌ های پوست بدنش کم کم از بین رفته و با جمع شدن چربی زیر پوست ، فربه تر به نظر می‌رسد. رنگ پوست بدن صورتی روشن است و در صورت تولّد با مراقبت های درست زنده می‌ماند . از این هفته به بعد نور را از تاریکی تشخیص می‌دهد و گاه چشمک می‌زند. ریه ‌ها نیز بلوغ کافی پیدا کرده و ورنیکس یا مادۀ پنیری برای حفاظت پوست او از خیس شدن افزایش می‌یابد . همچنین روی سرش تعدادی مو های پراکنده دیده می‌شود. در این هفته تمام اعضای بدن ني ني  بالغ تر و رسیده‌ تر شده است. بعضی اوقات دراز می‌کشد یا ...
31 ارديبهشت 1392

هفته 35

ديروز ني ني رفته تو هفته سي و پنج و چند روزه که دخترم با من همراهمه الان بايد حدود 2700 وزن داشته باشه و قدش هم 48 سانتي متر است. بوجودش عادت کردم و به لگد زدن هاشو تکون هاش بیشتر مطمئنم  روزی که بدنیا بیاد دلم برای این تکون هاش تنگ میشه هر بار که لگد میزنه می خواد بگه  منم هستم ها حواست باشه که دیگه تنها نیستین و شدین یک خانواده سه نفره منم دستمو میذارم روی شکمم ومیگم میدونم و منتظرم زودتر بیای و کنار ما باشی میدونم که دیگه جاش تنگ شده و خسته شده  اونم میخواد زودتر بیادبیرون توی دنیا   بیا که حسابی منتظرتیم عزیزم هر دومون       آوا جان من و بابايي و شما دختر گلم ديشب داخل...
24 ارديبهشت 1392

اول ماه رجب

امروز يكشنبه 22 ارديبهشت اول ماه رجب و ولادت حضرت امام محمد باقر (ع) است روزه امروز خيلي ثواب دارد ولي من به خاطر بارداري نتوانستم بگيرم .تازه اعتكاف هم نمي تونم بروم . من اكثراً تولد امام ها داخل اداره شكلات مي گيرم دوست دارم روزي بتوانم تولد همه امام ها را جشن مفصل بگيرم . ديشب خواب مي ديدم دارم دوچرخه سواري مي كنم وقتي از خواب پريدم تا صبح زير دلم درد مي كرد . ...
22 ارديبهشت 1392

پافيلا

سلام گل هميشه بهار ديروز بعدازظهر بابايي مي خواست برود كارخانه من را رساند خانه پدربزرگ من هوس پافيلا كرده بودم آقاجون رفت ذرت خريد و ذرتها را بوداد و براي من آورد طوري كه خاله جون حسوديش شد گفت چقدر هواش و داري .آخه آقا جونت خيلي مهربونه اميدوارم هميشه صحيح و سالم باشه . من به داشتن چنين پدري افتخار مي كنم  . آقاجون خيلي براي من زحمت كشيده هنگامي كه بچه بودم من و خاله الهام را به پارك مي برد و با ما بازي مي كرد. وقتي ازمدرسه تعطيل مي شدم تنها پدري كه دنبال فرزندش آمده بود باباي من بود حتي وقتي كارمند شدم مي آمد اداره دنبالم و من را شرمنده مي كرد هنوز هم خيلي هواي من را دارد وقتي بابا جلال نيستش مي روم خانه آقا جون و م...
19 ارديبهشت 1392

آزمايش قند

امروز دوشنبه بعد از دو روز كاري به اداره آمدم دو هفته پيش دكتر بهم گفت قندت لبه مرزه و بايد رعايت كني دو هفته ديگر دوباره بروي آزمايش بدي شنبه رفتم آزمايشگاه و 4بار از من خون گرفتند امروز جوابش حاضر مي شود اميدوارم مشكلي نداشته باشم چون من در دوران بارداري شيريني خيلي علاقه مند شدم .   عصر هم با بابايي و خاله جون سحر(دوست مادر) رفتيم ، از داخل خيابان داريوش تخت، بوفه و كمدت را سفارش داديم . كه انشاء اله 92/2/30 آماده مي شود .    بعد هم رفتيم خيابان فرهنگ سرويس كالسكه         و لوازم بهداشتيت را تهيه نموديم اميدوارم خوشت بياد بعد از آنجا هم رفتيم خاكشناسي براي خريد شيشه پستانك ، لوسيون ...
18 ارديبهشت 1392

نامه اي براي كودكم (1)

سلام به ني ني ناز ماماني امروز دلم برايت يك ذره شده دلم ميخواست كه اون گردن خوشبويت را بو كنم و پاهاي كوچولوي كوچولويت را بوس كنم . آخه ماماني پوست صورتت خيلي ظريفه و من دلم نمياد كه بوسش كنم . دلم براي خنده هايي كه وقتي خوابي و فرشته هاي ميخندوننت تنگ شده . حتي دلم براي شيطوني و گريه ها و براي همه چيزت تنگ شده . آخه من خيلي دوستت دارم ني ني گلم مواظب خودت باش و سعي كن خيلي قوي و سالم باشي . و سالم و سرحال بيايي پيش مامام و بابايي. وقتي كه تكان ميخوري و به مامان لگد ميزني ميدونم كه داري بامن صحبت مي كني و نظرهايت را اينجوري بيان مي كني . ني ني ناز گلم ميدوني مامان و بابا عاشقت هستند ؟ تو ني ني عاقل و باهوش من هستي . من و بابايي بي ص...
16 ارديبهشت 1392

نامه اي براي كودكم (2)

سلام فواره قشنگ روياهاي مامام و بابا با روزهاي مانده به آغاز چه مي كني من هرشب و هرروز در انتظار ديدن روي ماه تويي هستم كه حتي نمي دانم كه جورابت آبيست يا صورتي نمي دانيكه چقدر بيتاب در آغوش گرفتن يك ميوه عشقم كه بعد از نه ماه اينك مي خواهم اين ميوه عشق را در آغوش بفشارم اينك مرا تشنه ديدار خود كرده اي . من تمام اين لحظات را به خاطره كه نه به خاطر خود مي سپارم تا مبادا روزي خاطر لطيفت را مكدر نماييم عزيزترين هديه خداوندي از يك عشق پاك . امروز اگر تو پسر بودي و بعدها اين مطالب را خواندي مثل پدرت باشي عاشق خانواده و مهربان و دوست داشتني مثل پدري كه عاشقانه دوستش دارم هرثانيه دلتنگ نبودنش در خانه كوچكمان كه حالا بوي تو مي دهد من از هم ...
16 ارديبهشت 1392

نامه اي براي كودكم (4)

عزیزم! لحظه تحویل امسال، اول از همه برای ظهور امام زمان (عج) دعا کردم و بعد برای تو! دعا کردم که به صحت و سلامتی از این تنگنای تاریک و سوت و کور رها شوی و چشم باز کنی به روی همه زیبایی های دنیای ما، و عاقبت بخیری ات را آرزو کردم. دعا کردم که موفق باشی و خوشبخت، حتی خوشبخت تر از من که فکر می کنم از همه خوشبخت ترم! که خدا مرا دوست دارد و من بعد از خدا، پدرت را!   از خدا خواستم نفس به نفس همراهی ات کند و حتی برای کمتر از یک لحظه دستت را رها نکند، تا نکند گم شوی در میان این آشفته بازار پر زرق و برق، این دنیای مکاره ... و از همه مهمتر، از خدا خواستم تو را به خدمت بپذیرد، خدمت یک عمر سربازی در رکاب آن «باقیمانده»...
16 ارديبهشت 1392

هفته 34

الان ني ني تو هفته 34   الان باید حدود 2.200 وزن داشته باشه و 45 سانت هم قد آآآآآآآآآآآآخی دیگه چیزی نمونده تا بپره بیرون ...
16 ارديبهشت 1392